خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید.
آری ، خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید
نه از سر او ، تا فرمانروای او باشد.
نه از پای او ، تا لگد کوب امیال او گردد.
بلکه از پهلوی او ، تا برابر با او باشد
و از زیر بازوی او ، تا مورد حمایت او باشد
و از نزدیکترین نقطه به قلب او ،
تامعشوق و محبوب او باشد.
پنجرهای خانه
برایم حرف در آورده اند
و من به چشم های منتظرم قول داده ام
تا نبینمت
رهایشان نکنم
به دلت یاد بده ....
بد نیست
گاهی
برایم تنگ شود
ایـن چه مهربـانیـست؟
که بـا خود همه چیـز را بـردی
بـجز مـن
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو
تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری
دلتنگی که از حد بگذره
دلت واسه قهر ها و بهونه هاش هم
تــنــــــــگ میــــشـــــــه
آنقدر خوب هستم،که ببخشمت
اما
آنقدر احمق نیستم،که دوباره به تو اعتماد کنم...!!
این روزها را میگویم
" ـــــــ تلخ میگذرد ـــــــ"
که قرار است
از تو ...
که آرام جان لحظه هایم بوده ای
برای دلم
یک انسان معمولی بسازم !
مــهـــم نـیـست
بـعدا چــی مـیـشـه
مــــهم ایـنـــه کـــه
دیــگه هیچی مــثــل قــبــل نمیشه...
يادم می آيد گفته بودي
ساده و کوتاه نويسی را دوست داری
تقديم به تو
ساده و کوتاه,
تنها همين 2 کلمه:
برگـــــــرد ........ دلتنــــــــگم
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای
و باز خیســـــی چشمـــانم را
آن دستمال خشک بی احساس پاک کند
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد
اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم
حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت
داشتنت را آرزو می کنم...
اگه میخوای یکیو از دست بدی
فقط کافیه دوستش داشته باشی
همین کافیه
یه جمله ی کوتاه
که میتونه یه آدمو به آتیش بکشه:
.
.
.
.
اون یکی رو جز من داشت ...!
یکی از بهترین حس ها
مالِ وقتی که ازش جدا میشی میای خونه
دستات بوی عطرشو میده...
میخـواهم گــره بخـورم در تـو...
آنقــدر سخـت
که بـا دنــدان بـازم کنی....!
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟
و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی
و این شد
عاشقانه ی آرام "من" و تو"
زمانی رسیده
که تو دیگر
قادر نیستی بگویی :
جبران میکنم ...
گاهی اوقات باید بگذری
بگذاری
و
بروی ...!
وقتی می مانی
و
تحمل می کنی
از خودت یک احمق می سازی...!
این که تو با دیگری باشی و من با خیال تو ؛
صد شرف دارد به این که
من با تو باشم و تو با فکر دیگری ....!
نه به دیروزهایى كه بودى فكر مى كنم ؛
نه به فرداهایى كه"شاید" بیایى ،
مى خواهم امروز را زندگى كنم !
خواستى باش .... نخواستى نباش ... !!!
نگـــــــران نباش، " حــــال مـــن خـــــــوب اســت "
بــزرگ شـــده ام...
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم...!
آمـوختــه ام،
که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش "زندگی ست"
آمــوختــه ام،
که دیگــر دلم برای "نبــودنـت" تنگ نشــــود.
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب ...
اشتباه من ایـــن بــــــود...
هــــــــر جــــــــــا رنجیـــــدم... لبخنـــــــــــد زدم!
فکــــــــــــر کردنـــــــــــد درد ندارد...
سنگین تــــــر زدنــــــد ضربـــــــــه ها را ...!
بی احساس ، سرمای تنم ربطی به لباس و قطر پتویم ندارد ...
دلم آغوش گرمت را می خواهد ... همین ...
آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت،
ولی آهنگ زنگت رو موبایلم مثل بقیه بود !!
تو به خاطر اینکه بفهمی منم و من به خاطر اینکه فکر کنم تویی …!
عشق ديروزم شده آشنا ترين غريبه ي امروز
دنيا اين رسمش نبود . . .
میدانی چرا آدما وقتی گریه میکنن یا وقتی کسی رو میبوسن
و یا میخواهند رویا ببینن ، چشماشون را میبندند؟
چون که قشنگ ترین لحظه های زندگی دیدنی نیست.
کسی دراین سوز و سرمادستهایت را نمیگیرد.درجیب بگذارشان،
شاید ذره ای خاطره ته جیبت مانده باشد که هنوز هم گرم است!
پرسید چطوری؟
گفتم: روبه راهم.
طفلکی نمیدانست رو به راهی هستم که تو رفته ایی...
خودآزاری میدونی یعنی چی؟
یعنی آهنگی که تو رو یاد خاطرات می اندازه رو هزار بار گوش کنی ....!!
ساده بگم : دلم تنگِ کسی هست ...
که دیگه نیست ......... !!!
فراموش كردن كسی كه دوستش داری ٬
مثل به خاطر آوردن كسی هست كه هرگزنمیشناسیش ...!
غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که
کم کم احساس میکنی
چهرش داره از یادت میره.....!
کسی که نشسته است
همیشه خسته نیست
شاید
جایی برای رفتن نداشته باشد ...
خودت را تصور کن
.
بی "او"
.
شاید بفهمی چه کشیدم
.
بی "تو"
میدانی
برای گذر از
دوســـتت دارم به دوســـتت داشــتم
چه زجری باید بکشم ؟!
هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد
”دلـتـنـگی”
هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست….!
قـول بده ، حداقل
“او” را ، مثل “من”
دوست نداشته باشی …
آنقدر
فريادهايم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگريد
کر مي شويد...
تــو هنـــوز...
بــا تمـام نبـودنت...
تنهــا پنــاهگــاه مـن...
از ایـــــن آدمهــــــایـــی...
مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر"
تــــو چـــــــــــقدر "بایدی"
لعنـــــــــــــــت به همه ضرب المثل های جهان
که هروقت لازم شان داری
برعکس از آب درمی آینــــــــــــد
مثلا همین حــــــــــــــــــــالا
که من تو را می خواهم
و طبق معمول
خواستن نتوانستن استـــــــــــــــــــ...
غمگین چو پاییزم,, از من بگذر شعری غم انگیزم,,, از من بگذر سر تا به پا, دردم ,,,د ر د م... د ر د م... د ر د م...
من از یک شکست عاشقانه می آیم بگذار همه برای این
اعتراف تلخ سرزنشم کنند شکست نه برای پنهان کردن است
نه برای بهانه ی پنهان شدن میگویند از صبح بنویس و از آفتاب
و من چگونه میتوانم از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت باران
پنجره ی چشمانم را شسته است.......
همه دلشان نقش های مثبت میخواهد اما من گمان میکنم این
خیلی خوب است که نمیتوانم ادای آمهای خوشبخت را در بیاورم
قیمت وفا شاید گرانتر از آن بود که بهانه ی دوست داشتنی
زندگیم از عهده ی داشتنش برآید.............
مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق
غم انگیزی که درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند
خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد اما
همیشه حق با برنده ها نیست.می شود عین بازنده بودن سربلند
بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد........
قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست.بی علاج ست.دانستنش
آدم را کم کم می کشد.گریه ی شبانه می آورد.اما همین است
خبر کاملا ناگوار و واقعی ست "اون یکی رو جز من داشت"
سکوت می کنم تا به خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی
بر باد رفته ام آبرومندانه باشد.گریه میکنم باشکوه مثل اقیانوس.
بلند مثل اورست.او نمی شنود و نمی داند که ماه ! خوشبختی
مشترک همه ی بی ستاره هاست................
یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ
ترین سوال فکر آشفته ی من است :
چی کار کرد این دل سادم که از چشم تو افتادم؟؟؟؟؟
رفتن تو هستی مرا شکست
این شکسته ی تهی
بدون تو
لابه لای بستر زمان دفن می شود.
رفتنت
معنای ناتمام قفس را
برایم تمام می کند
و تداوم ناگزیر تو
ویرانی آرزو هایم خواهد شد
که تو آن را به التهاب دست های من بخشیده ای
رفته ای
و نمیدانی
غم گریز تو را
در درنگ بهانه هایم گم می کنم
می شکنم
و می گذارم تا شانه های من
در رگبار اندوه بی پایان تو
چشم انتظار جاده ای بماند
که تو به آن چشم دوخته ای!
که هیچگاه راهی برای دیدن و رسیدن نباشه
این فکر مرا در هر لحظه دیوانه ی دیوانه کرده
که هیچ گاه راهی برای ارامش نباشه
که این یک خاطره
چه تلخ یا شیرن برای همیشه باشه
تنهـا بودن قـدرت مـیخــواهــد
و ایـن قــدرت را
کســی بـه مـن داد که روزی بهم قول داد و گفت:
تنهــایت نمی گذارم!!
وقتی می آیی
آهسته در نزن! قلبم نخفته... بلکه تا ابد به خواب رفته است... دیگر دیر شده است، نوشدارو را برای دیگری ببر.....
من به غربت نمی اندیشم
همه جا خانه من
دوستی قلب بزرگی است که بر رود زمین
جای گرفت
و به سوی دریا
از جهان می گذرد
خانه ام
بعد نگاهی ست که در آن
همه روی زمین سبزو پیوند برادروار دارند
خانه ام وسعت شکوفایی دنبا دارد...
من به غربت نمی اندیشم
همه جا خانه من است ..
عشق آدم ها به هم ، قصه خنده داريه
اولش قشنگ و بعدش ، همه گريه زاريه
وقتي عشق ها همه از دم مثل هم تموم ميشن
چرا باز بايد شروع كرد
آخه اين چه كاريه
يكي پيدا نميشه تو رو واسه خودت بخواد
واسه چشم و ابروته هركي كه دنبالت مياد
.: Weblog Themes By Pichak :.