گفت : اینقدر سیگار نکش می میری گفتم : اگه نکشم می میرم گفت : اگه بکشی با درد می میری گفتم : اگه نکشم از درد می میرم گفت : هوای دودی جلوی درد رو نمی گیره گفتم : هوای صاف جلوی مرگو می گیره؟
به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم … یک ویرگول میگذارم ، این هم امیدیست ، شاید که برگردی …
از من نرنج ...
نه مغرورم نه بي احساس
فقط خسته ام.....
خسته از اعتمادي بيجا !
براي همين قفلي محکم بر دل زده ام !
اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد از هر جای دنیا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم ایستگاه به ایستگاه… مرز به مرز… پیدایت میکنم ، کنارت مینشینم بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…(شاید) ................. کــاش تــوی ایــن جــاده یه تابلــو نصــب میکــردن واســه دلخــوشــیم…!! “” تــــــــو “” دو کیــــلومــــتر…!
چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگي هاي اين روز ها را با كسي تقسيم مي كردم ،
و يا كسي بود براي گوش دادن و درد دل كردن ،
بماند كه آنقدر فاصله زياد شده كه هرچه فرياد مي زنم گويا صدايم را نه تو مي شنوي و نه هيچ كس ديگر
دلم را کسانی شکستند که هرگز دلم
به شکستن دلشان راضی نمیشد...
اینـــــــــــــــــجا
بـــــــــــــــــــــجز دوری تـــــــــو
چیـــزی بــه مــــــــــن نزدیک نیـــــــــسـت …
این روزها
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
یک کلمه است :
" آخـــــــی "
دیدی که سخت نیست تنها بدون من و صبح میشود
شبها بدون من این نبض زندگی بی وقفه میزند
فرقی نمیکند با من بدون من ...
دیروز اگر چه سخت ...
امروز هم گذشت ...
طوری نمیشود فردا بدون من ...
دلم گرفته ...
دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه ...هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابـــــد شنیده خواهد شد
بزرگی میگفت:
همیشه تو زندگیت جسارت عاشقانه از دست دادنو
داشته باش، نه حقارت به هر قیمت نگه داشتنو...
حال بدی دارم
انگار چراغ جادو در دست هایت باشد
و بدانی
آرزوهایت هرگز براورده نمی شوند
با این حال
هِی آرزو کنی..
ماه را دوست داری …
و من …
مـاه هاست که ، تو را …
گــاهے بــایـב سکـوت کــنے
بــایـב ســنـگ شــوی...
تــا کســے بـه عــمـق غــصـه ات پــی نبــرב...
گــاهے بــایـב بــرای آرامــش دیگــران بــغض خـود را فــرو دهے...
بــا اینــکه نــفست بــند می آیـב...
بــایـב تــظاهـر کـنـے بـه خــوشحـالے بـا اینـکـﮧ بــرایت سـخت است...
بــایـב بـر خـواسـتـﮧ هــایـت سرپـوش بـگــذاری...
تــا متوجــه ضـعـفت نشـونـב...
انــان کـﮧ سـکـوت مـرگـ بـار تـورا تـرجـیح مـی دهـنـב بـﮧ صـدای اندوهـناکـت...
آری......
دوریســـت کـﮧ دوسـتی مــی آورב...
پــس ســکوت کـن و دور بــاش از مردمــانے کـﮧ دردت را حــس نکـردنـב....!!!
عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه
چون اولین حسه كه تنهاییتو پر كرده چون قلبت اولین تلنگر رو خورده مثه روز اول مدرسس هیچ كس اولین روز مدرسشو فراموش نمیكنه
شراب خواستم… گفت : ” ممنوع است ” آغوش خواستم… گفت : ” ممنوع است ” بوسه خواستم… گفت : ” ممنوع است ” نگاه خواستم… گفت: “ ممنوع است ” نفس خواستم… گفت : ” ممنوع است “ … حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ، با یک بطری پر از گلاب ، آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و … چه ناسزاوار عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ، نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ، به آرامی اشک می ریزد … تمام تمنای من اما سر برآوردن از این گور است تا بگویم هنوز بیدارم… سر از این عشق بر نمی دارم …
دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم ! بود..! آنهـــــــم دیدن تو بود
هر روز از تعدادشان کــــم میشود! آخرین باری که شمردمشان تنها یک دلیل برایم مانده
ﻫﻤﻪ ﺟـــﺎ ﻫﺴﺘﯽ در ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ در ﺧﯿـــــــــﺎﻟﻢ ... در دﻧﯿﺎﯾـــــــــﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾــــﺪ ﺑﺎﺷﯽ و ﻧدارَﻣﺖ ﮐﻨــــــﺎرَم ﺍﺳﺖ
.: Weblog Themes By Pichak :.