امشبم، آغوشت نیست، اما!خیالت را به آغوش میکشم عطر تنت را میبویم؛نوازش صورتت را با گونه هایم......به هیچ نمیدهم.....امشب اینگونه است!فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟دلم می گیرد وقتی ...می نویسم فقط برای تو ...ولی ...همه می خوانند جز تومیترسم.......!میترسم.....ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ام،ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ،ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﮕﻮﯾﻢ...............میخواهد تنهایم بگذارد..........!دلم مرگ میخواهد.........!
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.